صفحه اصلی تماس با ما عناوین مطالب پروفایل طراح قالب | ||
|
سلام بابایی مهربونم...خوبی؟ دلم واست یه ذره شده... این روزها غم تو دلم بدجوری سنگینی کرده... درو دیوار خونه منو ب یاد تو میندازه... تو که رفتی من تنها شدم... پشتم سرد شد... تو ک رفتی خونمون خالی شد.. دیگه کسی نمیاد خونمون و نمیره... تو ک رفتی همه رفتن... من تو رو میخوام ... من فقط بابامو میخوام... زندگیم سرد شد ... دلم تنگه برای شنیدن صدات... این روزا که داریم خونه تکونی میکنیم مامان لبایاتو جمع کرده و این خیلی اذیتم میکنه... بابا بیا به همه بگو که هستی ... این روزا درد بی پدری رو بدجور احساس میکنم... عید داره میاد و تو نیستی ... چرا رفتی و منو با خودت نبردی؟؟ بابا کارم شده گوش کردن آهنگ پدر و خوابیدن ... دیگه بی تو هیچ شدم... عکست روبرومه... نگاهت تو قاب عکس اذیتم میکنه... عکس سر بدون موت تو ذهنمه... بابا من تو رو میخوام... درد بی پدری خیلی سخته... من دیگه بابا ندارم؟؟؟ بابا منو با خودت ببر .... میخوام بیام پیشت ... یه لحظه نگاهتو میخوام... صداتو میخوام... نوازش دستاتو میخوام... بابایی جونم زندگیم پوچه بدون تو ... نمیدونم چرا دیگه بهم خوش نمیگذره... بابا جات تو خونه خالیه... دلم واست تنگه... بابا نمیدونم چجوری حرف دلمو بگم...بی اندازه دلتنگتم... دیگه نمیدونم چی بگم...من فقط بابامو میخوام...
برچسبها: [ دو شنبه 17 اسفند 1394برچسب:بابایی برگرد,حاج علی احمدی,بابام رفت و من تنها شدم, ] [ 17:37 ] [ آرمیتا ]
|
|
[ طراحي : بيرق عشق ] |